صائب تبریزی:صفای روی ترا از نقاب میبینم به ماه مینگرم آفتاب میبینم
❈۱❈
صفای روی ترا از نقاب میبینم
به ماه مینگرم آفتاب میبینم
اگرچه از سر زلفش بریدهام عمری است
هنوز در رگ جان پیچ و تاب میبینم
❈۲❈
غبار چهره خورشیدطلعتی فرش است
به هر زمین که به چشم پر آب میبینم
نژاد گوهر من از محیط یکتایی است
به یک نظر همه را چون حباب میبینم
❈۳❈
کشیده دار عنان درازدستی را
که دور حسن تو پا در رکاب میبینم
دماغ خوردن دود چراغ نیست مرا
به روشنایی دل در کتاب میبینم
❈۴❈
چو موی بر سر آتش نشسته مژگانم
ز بس که گرم در آن آفتاب میبینم
کجا روم که درین صیدگاه ناکامی
هزار دام ز موج سراب میبینم
❈۵❈
رخ گشاده ز دل زنگ میبرد صائب
هلال عید به روی شراب میبینم
کامنت ها