صائب تبریزی:رنگین شده است بس که ز خونین ترانهام مرغان غلط کنند به گل آشیانهام
❈۱❈
رنگین شده است بس که ز خونین ترانهام
مرغان غلط کنند به گل آشیانهام
هر پاره از دلم در توحید میزند
یک نقش بیش نیست در آیینهخانهام
❈۲❈
دل خوردن است قسمتم از گرد خوان چرخ
از مرکز خودست چو پرگار دانهام
چون موجه سراب درین دشت آتشین
از پیچ و تاب خویش بود تازیانهام
❈۳❈
چشمم چو شمع نیست به جام و سبوی کس
از گریهٔ خود است شراب شبانهام
سودای زلف سلسلهجنبان گفتگوست
کوته نمیشود به شنیدن فسانهام
❈۴❈
آن بلبل غریب نوایم که در چمن
ننشست جوش سینه گل از ترانهام
مستغنیام ز خلق که اکسیر عشق ساخت
چون آفتاب چهره زرین خزانهام
❈۵❈
چون غنچه داشتم دل جمعی درین چمن
بر باد داد یک نفس بیغمانهام
صائب ز جای خود نبرد حرف حق مرا
از تیر راست، روی نتابد نشانهام
کامنت ها