صائب تبریزی:با هرکه روی حرف به جز یار داشتم آیینه پیش صورت دیوار داشتم
❈۱❈
با هرکه روی حرف به جز یار داشتم
آیینه پیش صورت دیوار داشتم
همچون سرو، برگ بر من آزاده بار بود
از بار اگر چه جان سبکبار داشتم
❈۲❈
هموار بود وضع جهان در نظر مرا
تا روی خود ز خلق به دیوار داشتم
منظور بود کوری اغیار بدگمان
چشم عنایتی اگر از یار داشتم
❈۳❈
هرگز به خواب دیده عاشق نداشته است
نازی که من به دولت بیدار داشتم
از عیب پاک ساخت دل پاک بین مرا
ورنه هزار آینه در کار داشتم
❈۴❈
هر چند گوهر سخنم آبدار بود
خون در جگر زناز خریدار داشتم
زلف شکسته داشت سری با شکستگان
ورنه دل شکسته چه در کار داشتم؟
❈۵❈
در زلف او نبود دلم برقرار خویش
دلبستگی چو نغمه به هر تار داشتم
صائب به حرف تلخ مرا یاد هم نکرد
امید بیش ازین به لب یار داشتم
کامنت ها