صائب تبریزی:لب چون صدف به آب گهر تر نمیکنم گوهر به آبروی برابر نمیکنم
❈۱❈
لب چون صدف به آب گهر تر نمیکنم
گوهر به آبروی برابر نمیکنم
شاخ شکوفهام که سبیل است سیم من
با خاک ره مضایقه زر نمیکنم
❈۲❈
در کام بینیازی من آب و خون یکی است
نفی خزف ز پاکی گوهر نمیکنم
نتوان به آب راند مرا همچو زاهدان
تا هست می نگاه به کوثر نمیکنم
❈۳❈
آیینه است تخته تعلیم طوطیان
بیجبهه گشاده سخن سر نمیکنم
با سینه برهنه به مژگان دویدهام
پهلو تهی ز دشنه و خنجر نمیکنم
❈۴❈
در کعبه دل است شب و روز روی من
چون آفتاب سجده هر در نمیکنم
از چشم اهل هند سخنآفرینترم
چون طوطیان حدید مکرر نمیکنم
❈۵❈
صائب ز بس به فکر دهانش فرو شدم
صبح قیامت آمد و سر بر نمیکنم
کامنت ها