صائب تبریزی:نزدیک من میا که ز خود دور می شوم وز بیخودی ز وصل تو مهجور می شوم
❈۱❈
نزدیک من میا که ز خود دور می شوم
وز بیخودی ز وصل تو مهجور می شوم
حاجت به باز کردن بند نقاب نیست
چون من کباب ازان رخ مستور می شوم
❈۲❈
آن چشم پر خمار مرا می برد ز کار
ورنه حریف باده پر زور می شوم
نزدیکتر کند به تو پاس ادب مرا
هر چند بیشتر ز نظر دور می شوم
❈۳❈
از آفتابروی تجلی شدم کباب
پنهان به پرده شب دیجور می شوم
بالیدنم چو ماه به امید کاهش است
در انتظار سیل تو معمور می شوم
❈۴❈
صورت پذیر نیست ز من ناتوانتری
کز ضعف تن در آینه مستور می شوم
با گمرهی دلیل شوم خلق را به راه
کورم ولی عصاکش صدکور می شوم
❈۵❈
کوتاه دیدگان شمرندم ز قانعان
از حرص اگر چه توشه کش مور می شوم
از دیده هر چه رفت ز دل دور می شود
من پیش چشم خلق ز دل دور می شوم
❈۶❈
از خویش می روند چو بیخود شوند خلق
آیم به خویش من چو ز خود دور می شوم
از ساحل است لنگر من گر چه بیشتر
از یک پیاله قلزم پرشور می شوم
❈۷❈
از بس گزیده اند مرا در لباس، خلق
عریان به سیر خانه زنبور می شوم
صائب ز چشم شور کنم زخم خود نهان
آلوده گر به مرهم کافور می شوم
کامنت ها