صائب تبریزی:ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم در دست دیگران گلی از دور دیدهایم
❈۱❈
ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم
در دست دیگران گلی از دور دیدهایم
چون لاله صاف و درد سپهر دو رنگ را
در یک پیاله کرده و بر سر کشیدهایم
❈۲❈
با بخت تیره از ستم چرخ فارغیم
در دست زنگی آینه زنگ دیدهایم
نوکیسه مصیبت ایام نیستیم
چون صبحدم هزار گریبان دریدهایم
❈۳❈
روی از غبار حادثه در هم نمیکشیم
ما ناف دل به حلقه ماتم بریدهایم
دل نیست عقدهای که گشاید به زور فکر
بیهوده سر به جیب تأمل کشیدهایم
❈۴❈
امروز نیست سینه ما داغدار عشق
چون لاله ما ز صبح ازل داغدیدهایم
دور نشاط ما خم فتراک قاتل است
ما ماه عید را به رخ زخم دیدهایم
❈۵❈
گل دام نکهت عبثی میکند به خاک
ما بوی پیرهن به تکلف شنیدهایم
جنگ گریز شیوه ما نیست چون شرار
صدبار چون نسیم بر آتش دویدهایم
❈۶❈
از آفتاب تجربه سنگ آب میشود
ما غافلان همان ثمر نارسیدهایم
از جور روزگار نداریم شکوهای
این گرگ را به قیمت یوسف خریدهایم
❈۷❈
صائب ز برگ عیش تهی نیست جیب ما
چون غنچه تا به کنج دل خود خزیدهایم
کامنت ها