صائب تبریزی:ما همچو خار سلسله جنبان آتشیم سنگ فسان تیزی مژگان آتشیم
❈۱❈
ما همچو خار سلسله جنبان آتشیم
سنگ فسان تیزی مژگان آتشیم
تا تازه ایم نبض بهاریم همچو خار
چون خشک می شویم رگ جان آتشیم
❈۲❈
از درد و داغ عشق نداریم شکوه ای
ما چون شرار طفل دبستان آتشیم
تا غنچه ایم پرده رازیم عشق را
چون باز می شویم گلستان آتشیم
❈۳❈
بال پری ز غیرت ما می تپد به خاک
پروانه وار چتر سلیمان آتشیم
افسرده خاطریم چو پروانه روزها
شبها چو شمع دست و گریبان آتشیم
❈۴❈
از اشک گرم آب حیاتیم خاک را
از آه سرد سنبل و ریحان آتشیم
خاشاک ما به عشق جهانسوز بار نیست
از پیچ و تاب، زلف پریشان آتشیم
❈۵❈
از روی گرم ماست دل لاله سنگداغ
هر چند فرد باطل دیوان آتشیم
از ما اثر مجوی که چون دانه سپند
خرمن به باد داده جولان آتشیم
❈۶❈
چون گل ز دامن تر ما آب می چکد
عمری است گر چه در ته دامان آتشیم
حیف است حیف سوخته گردد کباب ما
کز اشک لاله گون نمک خوان آتشیم
❈۷❈
ما را چو داغ لاله امید نجات نیست
پای به خواب رفته دامان آتشیم
زین خاکدان به عالم بالاست چشم ما
چون دود، گردباد بیابان آتشیم
❈۸❈
از درد و داغ عشق بود آب و تاب ما
ما همچو شمع زنده به احسان آتشیم
در دست ماست نبض دل داغدار عشق
چون رشته های شمع رگ جان آتشیم
❈۹❈
پروانه ها ز ما به حیات ابد رسند
چون شمع، خضر چشمه حیوان آتشیم
کی سوختن بر آتش ما آب می زند؟
صائب چنین که تشنه طوفان آتشیم
کامنت ها