صائب تبریزی:از بخت سیه پست نگردید نوایم از سرمه شب بیش شد آواز درایم
❈۱❈
از بخت سیه پست نگردید نوایم
از سرمه شب بیش شد آواز درایم
خون از جگر آهن و فولاد گشاید
چون ریزه الماس، خراشیده صدایم
❈۲❈
هر سبزه خوابیده که در باغ جهان بود
از خواب گران جست ز گلبانگ رسایم
دوری ز خرابات نه از خشکی زهدست
ترسم گرو باده نگیرند ردایم
❈۳❈
چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
صد سلسله از برگ نهادند به پایم
در فکر گشاد دل من بس که فرو رفت
افزود به دل عقده ای از عقده گشایم
❈۴❈
صائب ز سر خود به ته بال کشیدن
عمری است که در سایه اقبال همایم
کامنت ها