صائب تبریزی:ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم
❈۱❈
ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم
یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم
چون آبله در زیر قدم راهروان را
بردیم بسر عمری و هموار نگشتیم
❈۲❈
با گرمروی چون جرس از ناله شبگیر
یک خفته درین بادیه بر جای نهشتیم
از دانه ناگشته چه امید توان داشت؟
افسوس بود حاصل تخمی که نکشتیم
❈۳❈
نقصان نکند هیچ کس از جود و سخاوت
در خوشه رسیدیم گر از دانه گذشتیم
از بوته به سیم و زر خالص نرسد نقص
با ما چه کند دوزخ اگر پاک سرشتیم
❈۴❈
هر چند ز بی بال و پری خانه نشینیم
چون آهوی وحشت زده در دامن دشتیم
در مشق جنون گر چه سر آمد همه عمر
سطری که توان داد به دستی ننوشتیم
❈۵❈
این آن غزل سعدی شیراز که فرمود
خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم
کامنت ها