صائب تبریزی:از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم از کثرت خار از گل بی خار گذشتیم
❈۱❈
از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم
از کثرت خار از گل بی خار گذشتیم
این باده زیاد از دهن ساغر ما بود
مخمور ز لعل لب دلدار گذشتیم
❈۲❈
جایی که سخن سبز نگردد نتوان گفت
چون طوطی ازان آینه رخسار گذشتیم
کردیم ز گل صلح به نظاره خشکی
چون آب تهیدست ز گلزار گذشتیم
❈۳❈
سهل است نظر بسته ز فردوس گذشتن
ما کز سر کیفیت دیدار گذشتیم
کوتاه نمودیم ز دل دست علایق
چون برق بر این وادی خونخوار گذشتیم
❈۴❈
بستیم به سر رشته وحدت کمر خویش
از کشمکش سبحه و زنارگذشتیم
قطع نظر از راحت این نشأه نمودیم
زین خواب گران از دل بیدار گذاشتیم
❈۵❈
سنگ ره ما سختی این راه نگردید
چون سیل سبکسیر ز کهسار گذشتیم
خاری نشد آزرده به زیر قدم ما
چون سایه ابراز سر گلزار گذشتیم
❈۶❈
از خرقه تزویر نچیدیم دکانی
مردانه ازین پرده پندار گذشتیم
شد دست دعا خار به زیر قدم ما
از بس که ازین مرحله هموار گذشتیم
❈۷❈
صائب چو گران بود به رنجور عیادت
از دیدن آن نرگس بیمار گذشتیم
کامنت ها