صائب تبریزی:ما چاشنی بوسه ز دشنام گرفتیم فیض شکر از تلخی بادام گرفتیم
❈۱❈
ما چاشنی بوسه ز دشنام گرفتیم
فیض شکر از تلخی بادام گرفتیم
دل صاف نمودیم به نیک و بد ایام
فیض دم صبح از نفس شام گرفتیم
❈۲❈
ناکامی جاوید چو در کام جهان بود
از کام جهان دست به ناکام گرفتیم
در رهگذر سیل فنا خواب حرام است
رفتیم برون از فلک آرام گرفتیم
❈۳❈
بر کنگره عرش ضرورست کمندی
چون شانه سر زلف دلارام گرفتیم
رفتیم ازین قلزم خونین به کناری
زین معرکه خود را به لب بام گرفتیم
❈۴❈
دیدیم که پرگار فلک در کف ما نیست
چون نقطه درین دایره آرام گرفتیم
زهاد گرفتند ره گلشن فردوس
ما گردن مینا و لب جام گرفتیم
❈۵❈
کردیم دل سنگدلان را به سخن نرم
از ریگ روان روغن بادام گرفتیم
در دست فلاخن نکند سنگ اقامت
ما زیر فلک بهر چه آرام گرفتیم؟
❈۶❈
صائب ز سر میوه فردوس گذشتیم
تا بوسه تلخ از دهن جام گرفتیم
کامنت ها