صائب تبریزی:اشک است درین مزرعه تخمی که فشانیم آه است درین باغ نهالی که رسانیم
❈۱❈
اشک است درین مزرعه تخمی که فشانیم
آه است درین باغ نهالی که رسانیم
گرد سفر از جبهه ما شسته نگردد
تا رخت چو سیلاب به دریا نکشانیم
❈۲❈
از ما گله بی ثمری کس نشنیده است
هر چند که چون بید سراپای زبانیم
در باغ چناری به کهنسالی ما نیست
چون سرو اگر در نظر خلق جوانیم
❈۳❈
بر گوهر سیراب نباشد نظر ما
ما حلقه بگوش صدف پاک دهانیم
بیداری دولت به سبکروحی ما نیست
هر چند که چون خواب بر احباب گرانیم
❈۴❈
از ما مگذر زود کز اندیشه نازک
شیرازه یاقوت لبان چون رگ کانیم
چون تیر مدارید ز ما چشم اقامت
کز قامت خم گشته در آغوش کمانیم
❈۵❈
موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما
آماده پرواز چو اوراق خزانیم
گر صاف بود سینه ما هیچ عجب نیست
عمری است درین میکده از درد کشانیم
❈۶❈
با تازه خطانیم نظر باز ز خوبان
صد شکر که از جمله بالغ نظرانیم
پیری نتوان یافت به دل زندگی ما
باقامت خم صیقل آیینه جانیم
❈۷❈
از ما خبر کعبه مقصود مپرسید
ما بیخبران قافله ریگ روانیم
باشد زر گل راز فلک در نظر ما
هر چند چو نرگس به ته پا نگرانیم
❈۸❈
چندین رمه را برگ و نواییم ز کوشش
هر چند که بی برگ تر از چوب شبانیم
عمری است که در خرقه پرهیز چو صائب
سر حلقه رندان خرابات جهانیم
کامنت ها