صائب تبریزی:آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم از آب همین گریه تلخی است به جویم
❈۱❈
آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم
از آب همین گریه تلخی است به جویم
حاشا که پر از می نکند پیر خرابات
روزی که شود خالی ازین مغز کدویم
❈۲❈
چون صفحه مسطر زده آید به نظرها
از سیلی بیرحمی اخوان بر رویم
از دایره عشق تو بیرون ننهم پای
گر مه کند از هاله خود طوق گلویم
❈۳❈
چون صبح گذشته است ازان چاک دل من
کز رشته تدبیر توان کرد رفویم
آن سوخته جانم که اگر چون شرر از خلق
در سنگ گریزم بتوان یافت به بویم
❈۴❈
صائب به دلم باد مرادی نوزیده است
چون غنچه ازان روز که دلبسته اویم
کامنت ها