صائب تبریزی:حوصله وصل آن نگار ندارم دام به اندازه شکار ندارم
❈۱❈
حوصله وصل آن نگار ندارم
دام به اندازه شکار ندارم
گوهر دریای بیکرانه عشقم
در صدف آسمان قرار ندارم
❈۲❈
صحبت من در مذاق عشق گواراست
باده روحانیم خمار ندارم
شکوه تراوش نمی کند ز زبانم
آتش حل کرده ام شرار ندارم
❈۳❈
موجه بی دست و پای قلزم شوقم
در سفر خویش اختیار ندارم
دست و دم سرد گشته است ز عالم
کار چو صائب به هیچ کار ندارم
کامنت ها