صائب تبریزی:در سخن بر نیاید آوازم نیست اندیشه ای ز غمازم
❈۱❈
در سخن بر نیاید آوازم
نیست اندیشه ای ز غمازم
در کمانخانه فلک چون تیر
به پر عاریه است پروازم
❈۲❈
نیست ناخن به دل زنی هر جا
بینواتر ز رشته سازم
آن ضعیفم که می شود چون چشم
پر کاهی حجاب پروازم
❈۳❈
چون شود با تو ساز صحبت من؟
تو برون ساز و من درون سازم
نیست ممکن مرا نهان کردن
پرده در همچو گوهر رازم
❈۴❈
گر چه در گوشمال عمرم رفت
نشد آهنگ، بخت ناسازم
می رسد همچو سرو از آزادی
از زمین تا به آسمان نازم
❈۵❈
آن سپندم که در حریم ادب
نشنیده است آتش آوازم
دلی از ناله می کنم خالی
گر بود همچو نای دمسازم
❈۶❈
چه کندبحر و کان به همت من؟
کاسه آشام و کیسه پردازم
چون جرس، ماندگان قافله را
می رساند به منزل آوازم
❈۷❈
در قفس بس که مانده ام صائب
رفته از یاد ذوق پروازم
کامنت ها