گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:غم کجا از سینه بی غمخوار می آید برون؟ کی به پای خویش از پاخار می آید برون؟

❈۱❈
غم کجا از سینه بی غمخوار می آید برون؟ کی به پای خویش از پاخار می آید برون؟
عندلیبی را که سر در زیر بال خود کشید برگ عیش از غنچه منقار می آید برون
❈۲❈
قانع از دریای پر گوهر به کف گردیده است هر که از میخانه با دستار می آید برون
بر ندارد چهره زرد از رکاب کهربا برگ کاهی کز ته دیوار می آید برون
❈۳❈
می کند آهستگی کوته زبان خصم را با نمد دندان ز کام مار می آید برون
می کشد از دلخراشان حیف خود را انتقام کوهکن کی سالم از کهسار می آید برون؟
❈۴❈
خوشه را از هم جدا چون دانه سازد راه تنگ یک سخن زان لب به چندین بار می آید برون!
خون گل از خار دارد تیغ ها زیر سپر دست گلچین زخمی از گلزار می آید برون
❈۵❈
صحبت تردامنان در حسن نگذارد صفا با چه رو آیینه از زنگار می آید برون؟
در گل چسبنده تن، پای خواب آلودگان می رود آسان ولی دشوار می آید برون
❈۶❈
خط ز هم می پاشد آخر زلف عنبربار را از نیام این تیغ جوهردار می آید برون
مرغ زیرک کم فتد در حلقه دامی دو بار برنگردد نغمه ای کز تار می آید برون
❈۷❈
آه ما صائب نماند تا قیامت در جگر از نیام این تیغ بی زنهار می آید برون

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۱۴۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها