صائب تبریزی:مکن آزادگان را جستجو از این و آن پنهان که باشد از سبکباری پی این کاروان پنهان
❈۱❈
مکن آزادگان را جستجو از این و آن پنهان
که باشد از سبکباری پی این کاروان پنهان
ز دشمن روی می کردند پنهان پیش ازین مردم
شوند اکنون ز وحشت دوستان از دوستان پنهان
❈۲❈
به من در پره حرف سخت می گوید ملامتگر
هما را می کند در لقمه نادان استخوان پنهان
ز رنگ چهره رسوا می شود وقت برون رفتن
تماشایی کند هر چند گل از باغبان پنهان
❈۳❈
شود خواب گران از پرده های دیده رسواتر
نگردد مستی غفلت ز چشم مردمان پنهان
نباشد تاب دست انداز مردم ناتوانان را
ازان از دیده ها می گردد آن موی میان پنهان
❈۴❈
دم آبی به کام دل نصیب کس نمی گردد
ازان گردید خضر از چشم شور تشنگان پنهان
ز کوه قاف رسوای جهان شد عاقبت عنقا
چسان ماند کسی صائب به این سنگ نشان پنهان؟
کامنت ها