صائب تبریزی:کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن رو نکردن ترش از تلخ، شکر خندیدن
❈۱❈
کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن
رو نکردن ترش از تلخ، شکر خندیدن
شیوه زنده دلان است درین باغ چو گل
همه شب غنچه شدن، وقت سحر خندیدن
❈۲❈
می کند خرده جان سفری را باقی
بر رخ سوختگان همچو شرر خندیدن
بسته لب باش که چون غنچه گل می افتد
رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
❈۳❈
چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
کار کبک است به هر کوه و کمر خندیدن
❈۴❈
آنچنان در دهن تیغ به رغبت بروم
که فراموش کند صبح ظفر، خندیدن
جای خنده است که در عهد شکرخنده او
پسته در پوست کند مشق شکر خندیدن
❈۵❈
زان سر تیر یکی غنچه، یکی خندان است
تا بدانی که نباشد ز دو سر خندیدن
از نکویان همه ختم است بر آن زهره جبین
بی دهن بر رخ ارباب نظر خندیدن
❈۶❈
ای که از آب عقیق تو فلک سرسبزست
نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن
صائب از عاقبت خنده بیندیش که صبح
غوطه در خون جگر زد ز شکر خندیدن
کامنت ها