صائب تبریزی:شور عشق از دل دیوانه نیاید بیرون سیل ازین گوشه ویرانه نیاید بیرون
❈۱❈
شور عشق از دل دیوانه نیاید بیرون
سیل ازین گوشه ویرانه نیاید بیرون
دردنوشان خرابات مغان ستارند
که سخن از لب پیمانه نیاید بیرون
❈۲❈
خاکساران و سرانجام شکایت، هیهات
این زمینی است کز او دانه نیاید بیرون
آنقدر خون ز لب لعل تو در دل دارم
که به صد گریه مستانه نیاید بیرون
❈۳❈
چشم حق بین ز صنم جلوه حق می بیند
عارف از گوشه بتخانه نیاید بیرون
دل آزرده به پیغام تسلی نشود
از جگر تیر به افسانه نیاید بیرون
❈۴❈
هر که داند که خبرها همه در بی خبری است
هرگز از گوشه میخانه نیاید بیرون
عالم از حسن خداداد نگارستانی است
زین چمن سبزه بیگانه نیاید بیرون
❈۵❈
برنگردد ز غریبی به وطن کامروا
از وطن هر که غریبانه نیاید بیرون
گر چه از جذبه حق پای برآید از گل
لیک بی همت مردانه نیاید بیرون
❈۶❈
زنگ بیرون ندهند از دل خود، سوختگان
سبزه از تربت پروانه نیاید بیرون
هر که مکروه نخواهد که ببیند صائب
به ازان نیست که از خانه نیاید بیرون
کامنت ها