صائب تبریزی:صدای پا نبود در خرام درویشان زمین به خواب رود زیر گام درویشان
❈۱❈
صدای پا نبود در خرام درویشان
زمین به خواب رود زیر گام درویشان
چو نی اگر چه بود خشک، کام درویشان
شکر به تنگ بود در کلام درویشان
❈۲❈
چه لذت است که بادست پخت بی برگی است
نمکچش است سراسر طعام درویشان
اگر ز سنگ حوادث شود هلال هلال
صدا بلند نگردد ز جام درویشان
❈۳❈
که می تواند وصف تمام ایشان کرد؟
به از تمام جهان، ناتمام درویشان
ز روستای طمع رخت برده اند برون
مساز روی ترش از سلام درویشان
❈۴❈
میان مور و سلیمان تفاوتی ننهد
چو سفره باز کند فیض عام درویشان
کامنت ها