صائب تبریزی:به آب و گل چه فرو رفته ای نظر وا کن ازین خرابه چو سیلاب رو به دریا کن
❈۱❈
به آب و گل چه فرو رفته ای نظر وا کن
ازین خرابه چو سیلاب رو به دریا کن
مباش کم ز نسیم سحر درین گلزار
تو هم به خوش نفسی غنچه دلی وا کن
❈۲❈
نگشته تنگ زمان سفر، ز دانه اشک
برای راه فنا توشه ای مهیا کن
درین دو هفته که ابر بهار در گذرست
تو نیز دامن امید چون صدف وا کن
❈۳❈
مشو چو خوشه به یک سر درین چمن قانع
بکوش و چشم و دل خویش هر دو بینا کن
حریف بحر نگردد شناوری، زنهار
نشسته دست ز جان، دست عجز بالا کن
❈۴❈
فکنده است ترا دربدر دهان سؤال
ببند یک در و صد در به روی خود وا کن
ز سنگ خاره دم تیغ زود برگردد
به هر که با تو کند دشمنی مدارا کن
❈۵❈
همیشه دور به کام کسی نمی گردد
به خنده حاصل خود صرف همچو مینا کن
نمی توان به پر عقل شد فلک پرواز
ز عشق، صائب بال و پری مهیا کن
کامنت ها