گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:ساقی دمید صبح، علاج خمار کن خورشید را ز پرده شب آشکار کن

❈۱❈
ساقی دمید صبح، علاج خمار کن خورشید را ز پرده شب آشکار کن
رنگ شکسته می شکند شیشه در جگر از می خزان چهره ما را بهار کن
❈۲❈
فیض صبوح پا به رکاب است، زینهار این سیل را به رطل گران پایدار کن
شرم از حضور مرده دلان جهان مدار این قوم را تصور سنگ مزار کن
❈۳❈
گوهر اگر چه لنگر دریا نمی شود پیمانه ای به کار من بی قرار کن
درد پیاله ای به گریبان خاک ریز سنگ و سفال را چو عتیق آبدار کن
❈۴❈
خود را شکفته دار به هر حالتی که هست خونی که می خوری به دل روزگار کن
مپسند شمع دولت بیدار را خموش خاک سیه به کاسه خواب خمار کن
❈۵❈
هر چند زخم می چکد از تیغ روزگار این درد را دوا به می خوشگوار کن
شبنم زیان نکرد ز سودای آفتاب در پای یار گوهر جان را نثار کن
❈۶❈
تا از میان کار توانی خبر گرفت چون موج ازین محیط تلاش کنار کن
دست گهر فشان به ثمر زود می رسد چون شاخ پر شکوفه زر خود نثار کن
❈۷❈
دندان خامشی به جگر چون صدف گذار دامان خود پر از گهر شاهوار کن
غافل مشو ز پرده نیرنگ روزگار سیر خزان در آینه نوبهار کن
❈۸❈
تا کی توان به مصلحت عقل کار کرد؟ یک چند هم به مصلحت عشق کار کن
حسن ازل به قدر صفا جلوه می کند تا ممکن است آینه را بی غبار کن
❈۹❈
مغز از نسیم سوختگی تازه می شود صائب شبی به روز درین لاله زار کن

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۳۷۶

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

جاوید
2018-01-29T16:31:15
بیت آخر واقعا زیبا و دلنشین است و تلنگری بر دوران امروز ما