صائب تبریزی:نازکترست از رگ جان گفتگوی من باریک شد محیط چو آمد به جوی من
❈۱❈
نازکترست از رگ جان گفتگوی من
باریک شد محیط چو آمد به جوی من
گردون سفله لقمه روزی حساب کرد
هر گریه ای که گشت گره در گلوی من
❈۲❈
چون موج شد کشاکش حرصم زیادتر
چندان که چرخ بیش شکست آرزوی من
از دامن صدف چه غبار از دلم رود؟
دریا نبرد گرد یتیمی ز روی من
❈۳❈
شیری که خورده بودم در عهد کودکی
کرد از فشار چرخ سفیدی ز موی من
صائب در آن محیط که موجش فلاخن است
از آب چون درست برآید سبوی من؟
کامنت ها