صائب تبریزی:ما از صفای سینه بی کینه بر زمین مالیده ایم چهره آیینه بر زمین
❈۱❈
ما از صفای سینه بی کینه بر زمین
مالیده ایم چهره آیینه بر زمین
از راه خلق مطلب ما خار چیدن است
گر می کشیم خرقه پشمینه بر زمین
❈۲❈
آن خودپرست اگر نه گرفتار خود شده است
از دست چون نمی نهد آیینه بر زمین؟
می گشتمش چو کعبه به اخلاص گردسر
می یافتم اگر دل بی کینه بر زمین
❈۳❈
در وصف خط او نرسد پای کلک من
چون پای کودکان شب آدینه بر زمین
عالم فروز گردد اگر آه گرم من
دریا نهد چو تشنه لبان سینه بر زمین
❈۴❈
صائب درین زمانه ز پیران زنده دل
یک تن نمانده جز می دیرینه بر زمین
کامنت ها