صائب تبریزی:صاف است به گردون دل بی کینه مستان زنگار نگیرد به خود آیینه مستان
❈۱❈
صاف است به گردون دل بی کینه مستان
زنگار نگیرد به خود آیینه مستان
در آینه هر نقش کجی راست نماید
کین مهر شود در دل بی کینه مستان
❈۲❈
آیینه ز خاکستر اگر نور پذیرد
از دردکشی صاف شود سینه مستان
در گلشن وحدت گل رعنا نتوان یافت
یکرنگ بود شنبه و آدینه مستان
❈۳❈
در ناف غزالان ختن مشک نهان است
غافل مشو از خرقه پشمینه مستان
گنجوری گوهر طلبد حوصله بحر
هر دل نشود محرم گنجینه مستان
❈۴❈
جامی که توان دید در او راز جهان را
در عالم ایجاد بود سینه مستان
سرپنجه خورشید به شبنم نتوان تافت
دل صاف کن ای محتسب از کینه مستان
❈۵❈
حسنی که ز خط بر سر انصاف نیاید
بی فیض بود چون شب آدینه مستان
صائب پی روشن گهران گیر که زنگار
طوطی شود از پرتو آیینه مستان
کامنت ها