صائب تبریزی:جانا که ترا گفت که ترک می و نی کن؟ بردار لب از ساغر و خون در دل می کن
❈۱❈
جانا که ترا گفت که ترک می و نی کن؟
بردار لب از ساغر و خون در دل می کن
بر کشتی می نامه نی باد مرادست
ای مطرب کوتاه نفس، باد به نی کن
❈۲❈
تا چند پی کبک به کهسار برآیی؟
در پای خم امروز شکار بط می کن
تا روی کند عیش و طرب، پشت به خم ده
تا پشت کند محنت و غم، روی به می کن
❈۳❈
هان خضر، تو آب در میخانه بیفشان
هان ای دم عیسی، تو هواداری نی کن
یک جرعه بر این خاک سیه کاسه بیفشان
قارونکده خاک پر از حاتم طی کن
❈۴❈
سنگ کف طفلان حشم زنگ برآورد
بی درد، ز صحرای جنن روی به حی کن
صائب همه کس گوش به فریاد تو دارد
یک ناله جانسوز درین بزم چو نی کن
کامنت ها