صائب تبریزی:ای دل به خرابات حقیقت گذری کن خود را به دو پیمانه جهان دگری کن
❈۱❈
ای دل به خرابات حقیقت گذری کن
خود را به دو پیمانه جهان دگری کن
با مردم دیوانه قلم را نبود کار
از داغ جنون تیر قضا را سپری کن
❈۲❈
کردی سفر دور بسی سود نبخشید
یک بار هم از خود سفر مختصری کن
با آب و زمین عذر ز دهقان نپذیرند
تقصیر مکن دانه خود را شجری کن
❈۳❈
از قیمت گوهر خبری نیست صدف را
گنجینه خود عرض به صاحب نظری کن
در هیچ زمین نیست که فیضی نبود فرش
چون پرتو خورشید به هر جا گذری کن
❈۴❈
زر را به زر آن کس که دهد اهل تمیزست
نقد دل و جان صرف بت سیمبری کن
چن رشته دو تا شد ز گسستن شود ایمن
پیوند دل زار به موی کمری کن
❈۵❈
کمتر نتوان بود به همت ز نگینی
هر کار که نامی است به نام دگری کن
در دایره بی خبران است خبرها
تحقیق خبر از دل هر بی خبری کن
❈۶❈
سیرت نکند جلوه در آیینه فولاد
زنهار در آیینه زانو نظری کن
در پرده دل گر همه یک قطره خون است
چون آبله صرف قدم نیشتری کن
❈۷❈
ای چرخ ازین بیش مده جلوه خورشید
این داغ جهانسوز به کار جگری کن
این آن غزل و الهی ماست که فرمود
رو داغ به جانی نه و خون در جگری کن
کامنت ها