صائب تبریزی:لب تشنگی حرص ندارد جگر من خشک از قدح شیر برآید شکر من
❈۱❈
لب تشنگی حرص ندارد جگر من
خشک از قدح شیر برآید شکر من
در مشرب جان سختی من رطل گران است
هر سنگ که از حادثه آید به سر من
❈۲❈
از مشرق مغرب گل خورشید برآمد
در خواب بهارست نسیم سحر من
چون ریگ روان منزل من پا به رکاب است
هر سست عنانی نشود همسفر من
❈۳❈
در خانه و صحراست به لطف تو امیدم
ای خانه نگهدار من و همسفر من
زان زخم نمایان که ز تیغ تو ربودم
افتاد خیابان بهشت از نظر من
❈۴❈
در حسرت یک مصرع پرواز بلندست
مجموعه برهم زده بال و پر من
مکتوب وفا در بغلم زنگ برآورد
در بیضه عنقاست مگر نامه بر من؟
❈۵❈
صائب منم امروز که در نه صدف چرخ
پیدا نتوان کرد کسی هم گهر من
کامنت ها