صائب تبریزی:دلنشین افتاده است از بس که خط و خال او ریشه در آیینه چون جوهر کند تمثال او
❈۱❈
دلنشین افتاده است از بس که خط و خال او
ریشه در آیینه چون جوهر کند تمثال او
حیرت آن روی آتشناک مهر لب شده است
ورنه صد فریاد دارد هر سپند خال او
❈۲❈
صورت دیوار می آید به جان بی نفس
وقت بیرون آمدن از خانه در دنبال او
نیست چون تیر کمان سخت بر گردیدنش
می دود هر کس ز خود بیرون به استقبال او
❈۳❈
دور باش ناز او از بس غیور افتاده است
سایه می آید به ترس و لرز از دنبال او!
می توان از نقش پای او شنیدن بوی خون
بس که گردیده است چون عاشقان پامال او
❈۴❈
روی خوبان دگر از باده رنگین گر شود
چهره می می شود لعلی ز رنگ آل او
در مقام دلبری ساکن تر از مرکز بود
گر چه آتش زیر پا دارد ز عارض خال او
❈۵❈
قامت او گر به این عنوان کند نشو و نما
زود خواهد گشت طوق قمریان خلخال او
می کند چندین دل آشفته را گردآوری
صائب از هر حلقه ای زلف پریشان حال او
کامنت ها