صائب تبریزی:خوشدلی می خواهی از هوش و خرد بیگانه شو بر جنون زن کامیاب از عشرت طفلانه شو
❈۱❈
خوشدلی می خواهی از هوش و خرد بیگانه شو
بر جنون زن کامیاب از عشرت طفلانه شو
از خرابی می توان شد خازن گنج گهر
در گذر چون سیل از تعمیر خود، ویرانه شو
❈۲❈
پله افتادگی را سرفرازی در قفاست
چوند روزی در زمین خاکساری دانه شو
از فضولی میهمان بر میزبان گردد گران
در برون درگذار این خلق، صاحب خانه شو
❈۳❈
می تواند سبحه صد دانه شد هر مشت گل
سعی در پرداز دل کن گوهر یکدانه شو
روزگار زندگانی را به غفلت مگذران
در بهاران مست و در فصل خزان دیوانه شو
❈۴❈
خانه ای کز وی نیاساید ولی، دربسته به
پیش خواب آلودگان شیرینی افسانه شو
در حضور هوشیاران حرف را سنجیده گوی
در حریم می پرستان نعره مستانه شو
❈۵❈
ترک افیون را علاجی بهتر از تقلیل نیست
اندک اندک ز آشنایان جهان بیگانه شو
نیست راهی قرب را از سوختن نزدیکتر
در طریق عشقبازی امت پروانه شو
❈۶❈
مشرق خمیازه می سازد دهن را حرف پوچ
مستی بی دردسر خواهی لب پیمانه شو
خانه دل را ز نقش غیر چون پرداختی
خواه در بیت الحرام و خواه در بتخانه شو
❈۷❈
مهره گل پیش طفلان به ز عقد گوهرست
چون به دست زاهد افتی سبحه صددانه شو
ریزش پیر مغان را خواهشی در کار نیست
چون سبوی می به دست بسته در میخانه شو
❈۸❈
صرف کن در عشق اوقات عزیز خویش را
در بهاران عندلیب و در خزان پروانه شو
نیست آسان، ساختن صائب سخن را بی گره
چاک کن دل را، دگر در زلف معنی شانه شو
کامنت ها