صائب تبریزی:خون لاله لاله می چکد از رنگ آل تو گلگونه همند جلال و جمال تو
❈۱❈
خون لاله لاله می چکد از رنگ آل تو
گلگونه همند جلال و جمال تو
افتاده است خال تو از چشم شوختر
این نافه پیش پیش دود از غزال تو
❈۲❈
عریان ز آفتاب قیامت نمی کشد
خورشید آنچه می کشد از انفعال تو
عالم ز نقش پای تو گردید لاله زار
شد بس که خون بیگنهان پایمال تو
❈۳❈
ذوق وصال می گزد از دور پشت دست
گرم است بس که صحبت من با خیال تو
هر چند عارض تو بهشتی است دلگشا
صد پرده خوشترست ز عارض خصال تو
❈۴❈
نقاش بر ورق نتواند کشیدنش
از بس که سرکش است قد چون نهال تو
خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست
من مشت خون خویش نمودم حلال تو
❈۵❈
صائب چنین که طبع تو شد بر سخن سوار
خواهد گرفت روی زمین را خیال تو
کامنت ها