صائب تبریزی:خنکی در اسد از مهر جهانگیر مخواه نفس سرد ز کام و دهن شیر مخواه
❈۱❈
خنکی در اسد از مهر جهانگیر مخواه
نفس سرد ز کام و دهن شیر مخواه
ناخن عقده گشایی ز گره چشم مدار
فتح باب دل ازین عالم دلگیر مخواه
❈۲❈
هست در قبضه تقدیرگشاد دل تنگ
حل این عقده ز سرپنجه تدبیر مخواه
حرص را گرسنه چشمی شود از نعمت بیش
هیچ نعمت ز خدا جز نظر سیر مخواه
❈۳❈
طلب عافیت از عالم پرشور مکن
نکهت ناف غزال از دهن شیر مخواه
دیده شور بود لازم شیرینی رزق
باش خرسند به تلخی، شکر و شیر مخواه
❈۴❈
سپر انداختن اینجا زره داودی است
نصرت از پشت کمان و دم شمشیر مخواه
نیست در دیده حیرت زدگان نقش دویی
غیر یک صورت از آیینه تصویر مخواه
❈۵❈
همت پیر برد کار جوان را از پیش
بی کمان قطع ره از بال و پر تیر مخواه
جای شکرست چو شد قبض مبدل با بسط
خونبهای شکر ای ساده دل از شیر مخواه
❈۶❈
دامن دولت جاوید نگه داشتنی است
خط آزادی ازان زلف چو زنجیر مخواه
چه سعادت به ازین است که خون مشک شود؟
خونبهای دل ازان زلف گرهگیر مخواه
❈۷❈
رحم زنهار ازان غمزه خونخوار مجو
غیر تکبیر فنا از دم شمشیر مخواه
مرشدی نیست به از ترک علایق صائب
از جهان چشم بپوشان، نظر از پیر مخواه
کامنت ها