صائب تبریزی:گر از طعام تن عام می شود فربه تن کریم ز اطعام می شود فربه
❈۱❈
گر از طعام تن عام می شود فربه
تن کریم ز اطعام می شود فربه
کف کریم ز ریزش به خویش می بالد
ز می تهی چو شد این جام می شود فربه
❈۲❈
غذای روح بود قسمت لب خاموش
قدح ز باده گلفام می شود فربه
اگر چه در خور صیاد نیست طعمه من
ز صید لاغر من دام می شود فربه
❈۳❈
ز درد و داغ محبت تمام گردد دل
ز پختگی ثمر خام می شود فربه
گداخته است کسی را که شوق بوس و کنار
کجا ز نامه و پیغام می شود فربه؟
❈۴❈
زمین شور دهد بال و پر به موج سراب
ز آرزو دل خودکام می شود فربه
اگر تو پنبه غفلت برآوری از گوش
هزار بستر آرام می شود فربه
❈۵❈
نصیب چرب زبانان شود حلاوت عیش
ز قند پسته و بادام می شود فربه
چرا خورم غم روزی، که مرغ قانع من
چو دانه از گره دام می شود فربه
❈۶❈
به چشم شور کنندش چو ماه دنبه گداز
دو هفته هر که ز ایام می شود فربه
علاج ثقل به زینت نمی توان کردن
کی از لباس، به اندام می شود فربه؟
❈۷❈
به زخم سنگ پریشان کنند مغزش را
ز پوست هر که چو بادام می شود فربه
ضعیف گشته چنان دین به عهد ما صائب
که نفس کافر از اسلام می شود فربه
کامنت ها