صائب تبریزی:آن را که نیست دلبری از دل چه فایده؟ جایی که برق نیست ز حاصل چه فایده؟
❈۱❈
آن را که نیست دلبری از دل چه فایده؟
جایی که برق نیست ز حاصل چه فایده؟
زنجیر تازیانه بود فیل مست را
دیوانه ترا ز سلاسل چه فایده؟
❈۲❈
این سیل رخنه در دل فولاد می کند
بستن به روی عشق در دل چه فایده؟
اکنون که شد سفید مرا چشم انتظار
از سرمه سیاهی منزل چه فایده؟
❈۳❈
مجنون چو نسخه از رخ لیلی گرفته است
دیگر ز پرده داری محمل چه فایده؟
آن را که هست چون گهر از آب خود خطر
از لنگر سلامت ساحل چه فایده؟
❈۴❈
در چشم تنگ مور جهان چشم سوزن است
دلتنگ را ز وسعت منزل چه فایده؟
چشم گرسنه سیر ز نعمت نمی شود
غربال را ز کثرت حاصل چه فایده؟
❈۵❈
تا روشن است دل ز دو عالم بشوی دست
چون غوطه خورد آینه در گل چه فایده؟
صائب ترا که طاقت دیدار یار نیست
از انتظار دوست چه حاصل، چه فایده؟
کامنت ها