صائب تبریزی:به ظاهر گر دریغ از نامرادان روی خود داری روانشان تازه از مد رسای بوی خودداری
❈۱❈
به ظاهر گر دریغ از نامرادان روی خود داری
روانشان تازه از مد رسای بوی خودداری
نیایی گر برون از خانه آیینه معذوری
که باغ دلگشایی در نظر چون روی خودداری
❈۲❈
کجا فکر نظربازان به گرد خاطرت گردد؟
که صد دام تماشا در نظر از موی خودداری
ز روی آتشینت چشمه سیماب می گردد
اگر آیینه فولاد پیش روی خودداری
❈۳❈
نریزد رنگ یوسف طلعتان چون از تماشایت؟
که بوی پیرهن را سینه چاک از بوی خودداری
اگر چه می نمایی رام در ظاهر، ز پرکاری
پلنگ خشمگین را داغدار از خوی خودداری
❈۴❈
چه حد دارند نگاه خیره گردد گرد رخسارت؟
که چین زلف را پیوسته در ابروی خودداری
تو چون از بس لطافت نیست ممکن در نظر آیی
چه ذرات جهان را گرم جست و جوی خودداری؟
❈۵❈
ز نکهت عذرخواهی می کند زلف رسای تو
به ظاهر گر دریغ از دورگردان روی خودداری
مکن در پیش این سنگین دلان چون تیغ گردن کج
ز قسمت آب باریکی اگر در جوی خودداری
❈۶❈
ز عکس خود کنی همچون پلنگ خشمگین وحشت
اگر در وقت خشم آیینه پیش روی خودداری
گلابش کن ز آه آتشین پیش از خزان صائب
اگر دلبستگی چون گل به رنگ و بوی خودداری
کامنت ها