گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:ز دل بیرون نرفت از قرب جانان داغ مهجوری نمی سازد خنک بیمار را دل شمع کافوری

❈۱❈
ز دل بیرون نرفت از قرب جانان داغ مهجوری نمی سازد خنک بیمار را دل شمع کافوری
به امید نگاهی خاک ره گشتم، ندانستم که زیر پا تو بی پروا نمی بینی ز مغروری
❈۲❈
تویی در دیده ام چون نور و محرومم ز دیدارت نمی دانم ز نزدیکی کنم فریاد یا دوری
نظربازان ازان باشند گه دیوانه گه عاقل که در یک کاسه دارد چشم او مستی و مستوری
❈۳❈
توان بی پرده دیدن در لباس آن سرو سیمین را که در فانوس عریانتر نماید شمع کافوری
بود واصل به جانان هر که را پر رخنه گردد دل که نبود مانع نظاره چون پرده است زنبوری
❈۴❈
ز حد خویش پا بیرون منه تا دیده ور گردی که بینایی شود در خانه خود کور را کوری
بود بسیار، اندک کلفتی دلهای نازک را به مویی می شود خاموش چینی های فغفوری
❈۵❈
ز حرف حق درین ایام باطل بوی خون آید عروج دار دارد نشائه صهبای منصوری
نمی گردد حلاوت با ملاحت جمع در یک جا چسان صائب در آن لب جمع شد شیرینی و شوری؟

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۷۶۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها