صائب تبریزی:شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی میان عندلیبان دگر افتاده غوغایی
❈۱❈
شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی
میان عندلیبان دگر افتاده غوغایی
من و عقل نخستین را به جنگ یکدگر افکن
ز من تیغ زبان در کار بردن وز تو ایمایی
❈۲❈
ز طبع موشکافم شانه پشت دست می خاید
به گردم کی رسد همچون صبا هر بادپیمایی؟
چراغ دودمان شهرتم از شعله فطرت
ندارد آسمان امروز چون من نکته پیرایی
❈۳❈
به دیوان خیابانش سراسر گشته ام صائب
ندارد بوستان چون مصرع من سرو رعنایی
کامنت ها