گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرایی

❈۱❈
مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرایی
نمی شد اینقدر بیماری جانکاه من سنگین ز درد من اگر آن سنگدل می داشت پروایی
❈۲❈
گریبان چاک می گردید در دامان این صحرا اگر می داشت لیلی همچو من مجنون شیدایی
ز فکر سنگ می کردم سبک دامان طفلان را اگر می بود چون مجنون مرا دامان صحرایی
❈۳❈
به چشم این راه را چون مهر تابان قطع می کردم اگر از گوشه ابروی او می بود ایمایی
ز وحشت خانه زنبور می شد خلوت مجنون اگر می داشت آهو همچو لیلی چشم گویایی
❈۴❈
به اندک فرصتی گردد حدیثش نقل مجلس ها چو طوطی هر که دارد در نظر آیینه سیمایی
مرا آن روز خاطر جمع گردد از پریشانی که سودا افکند هر ذره خاکم را به صحرایی
❈۵❈
به تردستی ز خارا نقش شیرین محو می کردم اگر در چاشنی می داشت کارم کارفرمایی
ز هر خاری گل بی خار در جیب و بغل ریزد چو شبنم هر که دارد در گلستان چشم بینایی
❈۶❈
چه خونها می تواند کرد در دل گلعذاران را نواسنجی که دارد در قفس دام تماشایی
مپرس از زاهد کوتاه بین اسرار عرفان را چه داند قعر دریا را حباب بادپیمایی؟
❈۷❈
نخوردم بر دل خاری، نگشتم بار بر سنگی ندارد یاد صحرای جنون چون من سبکپایی
به این آزادگی چون سرو بارم بر دل گردون چه می کردم اگر می داشتم در دل تمنایی
❈۸❈
ترا گر هست در دل آرزویی خون خود می خور که جز ترک تمنا نیست صائب را تمنایی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۷۹۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها