صائب تبریزی:پرده بردار ز رخسار که دیدن داری سربرآور ز گریبان که دمیدن داری
❈۱❈
پرده بردار ز رخسار که دیدن داری
سربرآور ز گریبان که دمیدن داری
منت خشک چرا می کشی از آب حیات؟
تو که قدرت به لب خویش مکیدن داری
❈۲❈
چشم بد دور ز مژگان شکار اندازت
که بر آهوی حرم حق تپیدن داری
می چکد گر چه طراوت ز تو چون سروبهشت
قامتی تشنه آغوش کشیدن داری
❈۳❈
فکر تسخیر تو چون در دل عاشق گذرد؟
که در آیینه ز خود فکر رمیدن داری
می کنم رحم به دلسوختگان ای لب یار
گر بدانی که چه مقدار مکیدن داری
❈۴❈
صائب این پنبه آسودگی از گوش برآر
اگر از ما هوس ناله شنیدن داری
کامنت ها