صائب تبریزی:در سر مرده دلان شور ندیده است کسی نفس گرم ز کافور ندیده است کسی
❈۱❈
در سر مرده دلان شور ندیده است کسی
نفس گرم ز کافور ندیده است کسی
سبزه شوره زمین نیست به جز موج سراب
حاصل از عالم پرشور ندیده است کسی
❈۲❈
خاک زیر قدم نرم روان آسوده است
گرد از قافله مور ندیده است کسی
از عرق چهره گلرنگ تو بیهوشم ساخت
می ممزوج به این زور ندیده است کسی
❈۳❈
هر که چون آب خورد باده، نگردد سرخوش
مستی از نرگس مخمور ندیده است کسی
کیست گیرد خبر از قافله گرمروان؟
که به جز آتشی از دور ندیده است کسی
❈۴❈
شادی از پیر کهنسال نمی باید جست
خنده هرگز ز لب گور ندیده است کسی
نقشبندان خیالند نظربازانش
ورنه آن چهره مستور ندیده است کسی
❈۵❈
شد ز خط چهره گلرنگ تو افروخته تر
ماه در ابر به این نور ندیده است کسی
سرو بالای ترا جوش بهارست مدام
برگریز از شجر طور ندیده است کسی
❈۶❈
نیست این غمکده بی سیل حوادث صائب
زیر گردون دل معمور ندیده است کسی
کامنت ها