گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:تو تا ز هستی خود بی خبر نمی افتی ز خویش مرحله ای پیشتر نمی افتی

❈۱❈
تو تا ز هستی خود بی خبر نمی افتی ز خویش مرحله ای پیشتر نمی افتی
ازین جهان و سرانجام آن مشو غافل اگر به فکر جهان دگر نمی افتی
❈۲❈
مساز عیب هنرنمای ذاتی خود را اگر به وادی کسب هنر نمی افتی
ز چرخ همچو صدف گوهر تو بی قدرست چرا برون ز صدف چون گهر نمی افتی؟
❈۳❈
ستاره تو ازان است زود میر که تو به بخت سوخته ای چون شرر نمی افتی
عقیق را ز خراش جگر برآمد نام چرا به فکر خراش جگر نمی افتی؟
❈۴❈
اگر ترا رگ خامی نکرده در زنجیر به پای نخل چرا چون ثمر نمی افتی؟
ز مو به موی تو راه اجل سفیدی کرد تو شوخ چشم به فکر سفر نمی افتی
❈۵❈
هزار گمشده را در نماز می یابی چرا به فکر خود ای بی خبر نمی افتی؟
به پای قافله قطع طریق کن صائب ز برق و باد اگر پیشتر نمی افتی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۸۴۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها