صائب تبریزی:ازان همیشه بود تازه روی درویشی که متصل به محیط است جوی درویشی
❈۱❈
ازان همیشه بود تازه روی درویشی
که متصل به محیط است جوی درویشی
ز تندباد حوادث نمی شود خاموش
چراغ گوشه نشینان کوی درویشی
❈۲❈
چو خضر سبز شود هر جا گذارد پای
کسی که حفظ کند آبروی درویشی
ز جام زر می بی دردسر مدار طمع
که این شراب بود در کدوی درویشی
❈۳❈
یکی ز پرده نشینان اوست آب حیات
ز فقر اگر چه سیاه است روی درویشی
عبیر پیرهن یوسفی به باد رود
برآورد چو سر از جیب، بوی درویشی
❈۴❈
به هوش باش که در گوش چرخ حلقه بسی
کشیده اند فقیران به هوی درویشی
در آن محیط که کشتی نوح در خطرست
درست از آب برآید سبوی درویشی
❈۵❈
سفیدنامه تر از صبح نیک بختان است
مرقع دلم از شستشوی درویشی
ز چشم خانه آیینه بی غبارترست
حریم سینه ام از رفت و روی درویشی
❈۶❈
ز حرف شکوه لب سایلان ازان تلخ است
که اغنیا نکنند آرزوی درویشی
بشوی از دو جهان دست چون فقیر شدی
که هست در ره فقر این وضوی درویشی
❈۷❈
تو نامراد نه ای، زان به مدعا نرسی
وگرنه خاک مرادست کوی درویشی
اگر غنی به حضور فقیر راه برد
به صد چراغ کند جستجوی درویشی
❈۸❈
ز صائب این غزل تازه را بخوان مطرب
به مجمعی که رود گفتگوی درویشی
کامنت ها