صائب تبریزی:گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگی دمید صبح و تو چون سبزه در ته سنگی
❈۱❈
گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگی
دمید صبح و تو چون سبزه در ته سنگی
دید پرده گوش فلک ز ناله صور
همان تو گوش بر آواز نغمه چنگی
❈۲❈
به پرتوی و نسیمی ز هم فرو ریزی
سبک رکاب چو بو، بی ثبات چون رنگی
زمین به خشک پلنگ تو تنگ میدان است
به ماه در جدل و با ستاره در جنگی
❈۳❈
ز دیدن تو خورد بر هم آبگینه و آب
غبار آینه اهل دید چون زنگی
اگر چه روی زمین نیلی از گرانی توست
چو برگ کاه به میزان عقل بی سنگی
❈۴❈
گواه مردی آزادگان دم و قدم است
درین دو پله تو نامرد گنگی و لنگی
ز داغ لاله زمین دلت سیاهترست
به چهره چون ورق لاله گر چه خوش رنگی
❈۵❈
ز بار حرص نداری قرار بر یک جا
گران و پر حرکت همچو آسیا سنگی
به دیده همه عالم چو خار ناسازی
به لقمه همه کس ناگوار چون سنگی
❈۶❈
چو دست پیش تو دارد کسی گره گردی
ولی به وقت خراش دل آهنین چنگی
مکن چو اهل کرم دعوی فراخ دلی
که همچو دایره خلق مفلسان تنگی
❈۷❈
ز نه سپهر گذشتند گرم رفتاران
تو سست عزم همان در شمار فرسنگی
نوای زاغ درین باغ نیست بی تائثیر
تو بی اثر چه نوایی، کدام آهنگی؟
❈۸❈
ز ناله تو دل سنگ آب شد صائب
مگر به عارف خاک فرج هم آهنگی؟
کامنت ها