گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:چه خون که در جگر ماه و آفتاب کنی رخ لطیف چو گلرنگ از شراب کنی

❈۱❈
چه خون که در جگر ماه و آفتاب کنی رخ لطیف چو گلرنگ از شراب کنی
تو کز مکیدن لب نقل باده می سازی چه لازم است دل خلق را کباب کنی؟
❈۲❈
به دامن تو غبار ملال ننشیند هزار خانه چو سیلاب اگر خراب کنی
ز بس یکی شده ام با تو جای حیرت نیست اگر به دیدن خود، دیدنم حساب کنی
❈۳❈
یکی هزار ز شبنم شود طراوت گل ز چشم پاک چه افتاده اجتناب کنی؟
تو چون به باغ روی سرو پای در گل را ز طوق فاختگان پای در رکاب کنی
❈۴❈
فسرده از دم سرد خزان نخواهی شد به آه گرم گل خود اگر گلاب کنی
نقاب دولت بیدار می شود فردا ز عمر هر چه درین نشائه صرف خواب کنی
❈۵❈
درین محیط گهر، چند از هوا جویی به هیچ و پوچ نفس صرف چون حباب کنی؟
دمید صبح قیامت ترا ز موی سفید هنوز وقت نیامد که ترک خواب کنی؟
❈۶❈
چو شمع، رشته جان راست کوتهی لازم چه لازم است تو کوته ز پیچ و تاب کنی
سفید کن دل خود را ز نقش ها، تا چند سواد دیده خود روشن از کتاب کنی؟
❈۷❈
ترا سیاهی رو نیست بس، که از غفلت سیاه موی سفید خود از خضاب کنی؟
ز قطع و فصل شوی مالک الرقاب جهان اگر چو تیغ قناعت به یک دم آب کنی
❈۸❈
به آفتاب جهانتاب می رسی صائب درین چمن دل خود گر چو شبنم آب کنی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۸۷۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها