صائب تبریزی:صفای وقت درین خاکدان چه می خواهی؟ گهر ز دامن ریگ روان چه می خواهی؟
❈۱❈
صفای وقت درین خاکدان چه می خواهی؟
گهر ز دامن ریگ روان چه می خواهی؟
برون ز عالم رنگ است اگر نشاطی هست
تو ساده دل ز بهار و خزان چه می خواهی؟
❈۲❈
نکرده جمع دل خویش، غنچه از هم ریخت
فراغبال درین بوستان چه می خواهی؟
برات رزق تو بر آسمان نوشته خدا
تو از زمین سیه کاسه نان چه می خواهی؟
❈۳❈
تویی طبیب و دو عالم دو چشم بیمارست
علاج درد خود از دیگران چه می خواهی؟
نکرد کعبه به سنگ نشان ترا ره دان
به این شعور، تو از بی نشان چه می خواهی؟
❈۴❈
برای سرکشی نفس عقل در کارست
ترا که گرگ شبان شد چه می خواهی؟
نمی شود نکند عشق داغ عالم را
ز آفتاب قیامت امان چه می خواهی؟
❈۵❈
ز آسمان و زمین شکوه می کنی شب و روز
چه داده ای به زمین، ز آسمان چه می خواهی؟
خلاصه دو جهان در وجود کامل توست
تو شوخ چشم ازین و ازان چه می خواهی؟
❈۶❈
غبار لازمه آسیا بود صائب
امان ز حادثه آسمان چه می خواهی؟
کامنت ها