صائب تبریزی:از مردمان اگر چه کناری گرفته ای این گوشه را برای شکاری گرفته ای
❈۱❈
از مردمان اگر چه کناری گرفته ای
این گوشه را برای شکاری گرفته ای
بر هر چه جز خدای دل خویش بسته ای
آیینه دام کرده غباری گرفته ای
❈۲❈
قانع به رنگ و بو شده ای همچو شاخ گل
دستی دراز کرده نگاری گرفته ای
در زیر برگ سرمکش از تیغ آفتاب
بعد از هزار سال که باری گرفته ای
❈۳❈
چون گل ترا به آتش سوزان شود دلیل
از نقد عمر اگر نه شماری گرفته ای
قانع چو سرو و بید به برگ از ثمر مشو
این یک نفس که رنگ بهاری گرفته ای
❈۴❈
صبح امید درشکن آستین توست
گر زان که دامن شب تاری گرفته ای
در هر گشودن نظر و بستن نظر
ملکی گشاده ای و حصاری گرفته ای
❈۵❈
زین دعوی بلند که با خلق می کنی
از بهر خود تهیه داری گرفته ای
از جهل کرده ای دل خود زنده زیر خاک
بر دل اگر ز کینه غباری گرفته ای
❈۶❈
ماهی است پیش راه تو در ظلمت فنا
شمعی اگر به راهگذاری گرفته ای
خواهد فتاد دامن منزل به دست تو
صائب اگر رکاب سواری گرفته ای
کامنت ها