صائب تبریزی:گر فکر زاد آخرت ای دوربین کنی در زیر خاک عشرت روی زمین کنی
❈۱❈
گر فکر زاد آخرت ای دوربین کنی
در زیر خاک عشرت روی زمین کنی
گر رزق خود ز بوی گل و یاسمین کنی
زنبوروار خانه پر از انگبین کنی
❈۲❈
خون تا به چند در دلم ای نازنین کنی؟
بسمل مرا به اره چین جبین کنی
پر زر شود چو غنچه ترا کیسه تهی
دست طمع حصاری اگر ز آستین کنی
❈۳❈
انگشت هیچ کس نگذارد به حرف تو
با نقش راست صلح اگر چون نگین کنی
واصل شوی چو شمع به دریای نور صبح
گر در گداز جسم نفس آتشین کنی
❈۴❈
ز آتش شود حصار تو زنبوروار موم
شیرین دهان خلق اگر از انگبین کنی
روشن بود همیشه سیه خانه دلت
صلح از چراغ اگر به چراغ آفرین کنی
❈۵❈
از چارپای جسم فرودآی چون مسیح
تا چار بالش از فلک چارمین کنی
در دوزخ افکنند ترا گر ز سوز عشق
در هر شرار سیر بهشت برین کنی
❈۶❈
چون آدم از بهشت برونت نمی کنند
گر اکتفا ز رزق به نان جوین کنی
گفتار را به خوبی کردار کن بدل
تا چند جهد در سخن دلنشین کنی؟
❈۷❈
تا کی به دست نفس دهی اختیار خویش؟
در دست دیو تا به کی انگشترین کنی؟
چون می توان به خنده ز من جان ستد، چرا
بسمل مرا به اره چین جبین کنی؟
❈۸❈
نان تو پخته است به هر جا که می روی
صائب زبان خویش اگر گندمین کنی
کامنت ها