گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:چندان به خضر ساز که از خود بدر شوی کز خود برون چو خیمه زدی راهبر شوی

❈۱❈
چندان به خضر ساز که از خود بدر شوی کز خود برون چو خیمه زدی راهبر شوی
چندان تلاش کن که ترا بی خبر کنند چون بی خبر شدی ز جهان باخبر شوی
❈۲❈
شبنم به آفتاب رسید از فروتنی افتاده شو مگر تو هم از خاک بر شوی
شد آب تلخ گوهر شهوار در صدف از خود تو هم سفر کن، شاید گهر شوی
❈۳❈
از قلزمی که نوح مسلم بدر نرفت تو خشک مغز در غم آنی که تر شوی
همت بلنددار، چه چیزست این جهان؟ تا قانع از خدای به این مختصر شوی
❈۴❈
چون سوزن از لباس تعلق برهنه شو تا با مسیح پاک نفس همسفر شوی
صائب جواب آن غزل است این که خواجه گفت ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۹۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها