صائب تبریزی:یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی
❈۱❈
یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی
پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی
تبخال زد از آه جگرسوز لب صبح
وز دل تو ستمگر دم سردی نکشیدی
❈۲❈
صد بار فلک پیرهن خویش قبا کرد
یک بار تو بی درد گریبان ندریدی
چون بلبل تصویر به یک شاخ نشستی
زافسردگی از شاخ به شاخی نپریدی
❈۳❈
از جذبه آهن شرر از سنگ برآمد
از مستی غفلت تو گرانجان نرهیدی
این لنگر تمکین تو چون صورت دیوار
زان است که از غیب ندایی نشنیدی
❈۴❈
یک صبحدم از دیده سرشکی نفشاندی
از برگ گل خویش گلابی نکشیدی
چون صورت دیوار درین خانه شدی محو
دنباله یوسف چو زلیخا ندویدی
❈۵❈
گردید ز دندان تو دندانه لب جام
یک بار لب خود ز ندامت نگزیدی
زان سنگدل و بی مزه چون میوه خامی
کز عشق به خورشید قیامت نرسیدی
❈۶❈
ایام خزان چون شوی ای دانه برومند؟
از خاک چو در فصل بهاران ندمیدی
نگذشته ز آتش، نخورد آب خردمند
تو در پی سامان کبابی و نبیدی
❈۷❈
در پختن سودا شب و روز تو سر آمد
زین دیگ به جز زهر ندامت چه چشیدی؟
پیوسته چراگاه تو از چون و چرا بود
از گلشن بی چون و چرا رنگ ندیدی
❈۸❈
از زنگ قساوت دل خود را نزدودی
جز سبزه بیگانه ازین باغ نچیدی
از بار تواضع قد افلاک دوتا ماند
وز کبر تو یک ره چو مه نو نخمیدی
❈۹❈
از شوق شکر مور برآورد پر و بال
صائب تو درین عالم خاکی چه خزیدی؟
کامنت ها