گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:تو دست افشانی جان را چه دانی؟ تو شور این نمکدان را چه دانی؟

❈۱❈
تو دست افشانی جان را چه دانی؟ تو شور این نمکدان را چه دانی؟
تو چون خس رو به ساحل می کنی سیر دل دریای عمان را چه دانی؟
❈۲❈
ترا در سردسیر تن مقام است بهار عالم جان را چه دانی؟
ترا پا در گل تعمیر رفته است حضور کنج ویران را چه دانی؟
❈۳❈
ترا بر نعمت الوان بود چشم جراحت های الوان را چه دانی؟
ترا نشکسته در پا نوک خاری عیار نیش مژگان را چه دانی؟
❈۴❈
تو کز صور قیامت برنخیزی اشارات خموشان را چه دانی؟
تو در آیینه محوی چون سکندر مقام آب حیوان را چه دانی؟
❈۵❈
تو در صید مگس چون عنکبوتی شکار شیرمردان را چه دانی؟
رگ خواب ترا غفلت گرفته است حضور صبح خیزان را چه دانی؟
❈۶❈
تو دایم از غم رزقی پریشان سر زلف پریشان را چه دانی؟
تو چون فرشی ز نقش خویش غافل مقام عرش رحمان را چه دانی؟
❈۷❈
گرفتم داغ ظاهر را شمردی جراحت های پنهان را چه دانی؟
ترا غفلت جوال پنبه کرده است صدای شهپر جان را چه دانی؟
❈۸❈
ترا درد طلب از جا نبرده است نشاط پایکوبان را چه دانی؟
به گرد خویش دایم می زنی چرخ تو راز چرخ گردان را چه دانی؟
❈۹❈
ترا با اطلس و مخمل بود کار قماش گلعذاران را چه دانی؟
نیفتاده است از دست تو چیزی تو حال خاک بیزان را چه دانی؟
❈۱۰❈
ترا ننشسته بر رخسار گردی صفای خاکساران را چه دانی؟
گرفتم در گهر صاحب وقوفی بهای عقد دندان را چه دانی؟
❈۱۱❈
به گوشت می رسد حرفی ز صائب تو حال دردمندان را چه دانی؟

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۹۷۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها